آخرین مطالب وبلاگ
همه دارند به پابوسی تو می آیند
به حق عمه ام زینب
هر که دارد هوس کربلا بسم الله
یک نفس آمده ام تا که عمو را نزنی
جمعه ها خوانیم باز آ سید و سالار ما
تو اما نیامدی ...
ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﻢ
ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﻢ
……………………………………
ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺣ ﻖ ﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﻤﮏ ﺭﺍ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﻢ
……………………………………
ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ،ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺼﺮ
……………………………………
ﻓﮑﺮﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﮔﺬﺭ ﺟﻤﻌﻪ ﻫﺎ ﮐﻨﻢ
…………………………………
ﻣﻦ ﺍﻫﻞ ﮐﻮﻓﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﺁﻗﺎ ﺑﺪﺍﻥ
…………………………………
ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﺍﺯ ﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﻢ
…………………………………
ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻓﺮﺍﻕ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﺟﺎ ﻧﺸﺪ
…………………………………
ﺑﺎﯾﺪ ﻓﺮﺍﻕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺧﻮﯾﺶ ﺟﺎ ﮐﻨﻢ
………………………………
ﺑﺎ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻦ ﺁﻩ ﻣﯽ ﮐﺸﯽ
………………………………
ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺮﯾﺾ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺩﻭﺍ ﮐﻨﻢ
……………………………
ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﭘﺎﮎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﻬﺎﯾﻤﺎﻥ
……………………………
ﮐﺎﻓــﯿﺴﺖ ﯾﺎﺩِ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺐ ﮐﺮﺑﻼ ﮐــﻨﻢ
...............................................
السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
موضوعات مرتبط: درد و دل با آقا ، ،
برچسبها:
مداحی مساوی نیست با موزیک
خوشا به حال ما که لفظ شیعه را به خود بستیم. در قرن 21، فهمیدیم معروف شدن در مداحی فقط استفاده از نوع سبک است. یعنی هر کس بتواند از سبک های جدیدترین آهنگ ها مداحی بسازد، معروف می شود. این اتفاق تنها برای مداحان تازه معروف شده نیست. این سبک که مداحان بزرگی مانند: سید علی مؤمنی (اسیر عشق- شهرام شکوهی)، جواد مقدم (این اولین باره- محمد علیزاده)، حسین سیب سرخی (یا حبیبی- علی عبدالمالکی)، عبدالرضا هلالی(عشق اول- مهدی احمدوند) ، روح الله بهمنی( رگ خواب- محسن یگانه) و ... از آن استفاده می کنند، باعث جذب مخاطبین زیادی شده. واقعا اینگونه مخاطب جمع کردن ارزش دارد؟ جدیدا هم که مداح جوانی، با اجرای سبک ابی و شادمهر(رویایی دارم) توانسته برای خود نامی دست و پا کند. این شخص عزیز که مرتضی خادمی نام دارد، توانسته با این سبک(که از لینک زیر می توانید دانلود نمایید) مخاطبان جدیدی پیدا کند. یک سؤال. این افراد با چه رویی در آخر جلسه از امام زمان(عج) کمک می خواهند و برای تعجیل در فرجش دعا می کنند؟ من به شخصه به حاج عبدالرضا هلالی ارادت خاصی دارم. اما بعد از اینکه این گونه چیز ها را می بینم و می شنوم، ........ . جای تأسف دارد. از این اتفاقات کم پیش نیامده. اگر بخواهم مداحانی که از این سبک ها استفاده می کنند را نام ببرم، دچار کمبود جا در وب می شویم. اسامی را که در بالا نوشته ام، فقط محض شناخت فرد خاص نیست. گفتم و می گویم این گونه افراد زیاد اند. تازه، این سبک ها متناسب با فرهنگ قومی ماست. اما افرادی دیگر از سبک ترانه های اروپایی و غربی نیز استفاده می کنند که دیگر جایی برای آن ها نمی گذاریم.
بنیامین بهادری در آخرین گفتگوی خود راجع به آلبوم جدیدش این گونه گفته: برای ترانه های آلبومم، از برخی از مداحان مشاوره گرفتم.
این به چه معنی است. موزیک را با مدح ائمه اشتباه نگیریم.
روح الله بهمنی (رگ خواب این دل - محسن یگانه)
سید علی مومنی (اسیر عشق- شهرام شکوهی)
عبدالرضا هلالی (عشق اول- مهدی احمدوند)
جواد مقدم (این اولین باره- محمد علیزاده)
حسین سیب سرخی( یا حبیبی- علی عبدالمالکی)
مرتضی خادمی ( رویایی دارم- شادمهر و ابی)
ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: داریم واقعا نه داریم... ، ،
برچسبها:
لبیک یا امام هادی ع
علمدار کربلا
سلام علی قلب زینب الصابره
به نام خدا
نواي حزين " أعتاب الموت " با صداي باسم الكربلايي از آلبوم " كنت و لا زلت " تقديم به دوستداران مراثي عربي :
متن نوحه به همراه ترجمه :
زينب و الزمن و الموت .... توديع و عتاب و ونّة مخفيّة
زينب و زمانه ي نامهربان و مرگ ... وداع و سرزنش مرگ و ناله هاي مخفيانه
امنازع و العمر ما بين رمش و عين ... بديار الغرب جانت تواليّه
با مرگ درگير بود و تمام زندگيش را در يك چشم به هم زدن مرور كرد و ... و ديد كه در ديار غربت منتظر او بوده است
صاحت من زمان أتنطرّك يا موت ... و أتربى اعلى جيتك جنت ليلي
فرياد زد اي مرگ من مدتهاست كه منتظر تو هستم ... و همه شبها را به اميد ديدار تو سر ميكردم
ردت منّك تجيني لكربلا و ما جيت ... تمنيتك بيوم الـ رحت فوق الهزل مسبية
از تو خواستم كه در كربلا به سراغ من بيايي و نيامدي ... تو را روزي كه بالاي شتر به اسارت برده شدم آرزو كردم
تمنيتك يوم الـ راح كافل هيبتي ... و ما رد بعد ليّ
تو را روزي كه كفالت كننده وجاهتم ( عباس ) رفت ... و ديگرنزد من برنگشت آرزو كردم
ردت منك تجيني من وقع عباس ...ظلّت رايته اعلى النهر مطويّة
وقتي كه عباس بر زمين افتاد ... و علم اش كنار نهر به هم پيچيده ماند از تو خواستم به سراغم بيايي
شلي بعمري و أشوف الظعن ... لمّن سار شامت جان حاديّه
باقي مانده عمرم را ميخواستم چه كار وقتي كه ديدم كاروان راه افتاد و آن كسي كه ما را شماتت ميكرد كاروانسالار بود ؟
و أشوف اعلى الرماح الروس ... جنها أقمار مطفية
و ميديدم كه سرهاي عزيزانم بالاي نيزه ها همانند قمرهاي خاموش شده اند !
يا آخر أمل يا موت ... شيفيد العمر من غير واليّه
اي آخرين آرزوي من ، اي مرگ ! ... زندگي بدون والي و خانواده به چه دردي ميخورد ؟
ردتك من رجع للخيم مهر حسين ... عيت توقف اعلى القاع رجليّه
تو را وقتي ميخواستم كه اسب حسين به خيمه ها برگشت ... و پاهايم ديگر از ايستادن ناتوان شدند !
ردتك من دخلت مجتفة اعلى يزيد ... هاي امنين أسمعه يناشد اعليه
تو را وقتي خواستم كه مرا با دستان بسته وارد مجلس يزيد كردند ... و مي شنيدم كه درباره من پرسيد اين كيست و از كجا آمده !
عاشرت الصبر عاشرت الصبر ... مثل عشرة نفس و معانق الريّة
من تمام عمرم با صبر معاشرت كردم ... مثل هماهنگي و معاشرت نفس با مجاري ريه ( با صبر همنفس بودم )
و آنا بعمر سابع عام ... و أسمع والدي ضجّت بواجيّه
و من در هفتمين سال زندگي ام بودم كه ... شنيدم پدرم گريه هايش به ضجه تبديل شد
من دفعوا على أمي الباب ... ماتت و القلب عاشر نواعّيه
همان زماني كه در را بر روي مادرم هل دادند ... و با مردن او قلب من با نوحه ها هم خانه شد
من ذاك الوكت و صواب فوق صواب ... بالنوح العمر خلصت لياليهّ
از آن زمان مرتب مصيبت بر مصيبت ها افزوده شد ... و عمر من تمام شبهايش را با نوحه سپري كرد
عني شعطّلك يا موت ... من قمت لصلاتي بقامة محنيّة
چه چيزي باعث شد به سراغ من نيايي اي مرگ ؟... وقتي كه من با قامت خميده براي نمازهايم به پا خواستم ؟
بعد ما شبع قلبي من الزمان جروح ... صارت لك علي جيّة
بعد از اينكه دل من از زخمهاي زمانه لبريز شد ... به سراغ من آمدي؟
اجيت و شوفني بيا حال ... غير النفس قلي ا شظل بعد بيي
حالا كه آمدي ببين من در چه حالي هستم ... كه غير از اين نفس بگو ديگر در من چه چيزي باقي مانده است ؟
و روحي من البدن طلعت ... ذكر حسين ما فارقت طاريّه
و در حالي كه روح من از بدنم خارج ميشود ... اما هنوز از ياد و خاطره حسين جدا نشده ام
أقول شلون روح حسين ... طلعت من نزيف النحر مدميّة
مدام از خودم ميپرسم چطور روح حسين از آن گلوي بريده و خون آلودش توانست خارج شود ؟!
ابن آدم من يموت ينقطوا له الماي ... بس حسين مات و ما تروى بقطرة امية
در زمان مرگ هر انساني ، در گلويش يك قطره آب ميچكانند ... فقط حسين من شهيد شد و با يك قطره آب سيرابش نكردند!
دانلودصوت باسم کربلایی اعتاب الموت
موضوعات مرتبط: امام حسین (ع) ، ،
برچسبها:
بهار موعود
دست روی دلم نگذار زمستان!
تو زمین را سفید می کنی و ما چشم هایمان دارد سفید می شود...
اما زمستان! من و تو شبیه هم می شویم بهار....
همان بهاری که مسیح نزول می کند
و تو ای موعود! هر وقت از این حوالی عبور کردی، بر این فانوس های حوصله نگاه کن که ما به چشم هایمان آویختیم.
ما به شوق دست های گرم تو، سردی فراق را به جان می خریم.
موضوعات مرتبط: درد و دل با آقا ، ،
برچسبها:
غربت آقا...
از حسین مظلوم تر آقای هم عصر شماست العجل هاتان دروغ و کوفه هم شهر شماست
گوشتان «هل من معین» صاحبش(عج) را کر شده؟ خب دلیلش لقمه های همچنان زهر شماست
ماجراهای حسین تنها برای گریه نیست عبرتی تلخ است و اکنون این زمان بهر شماست
خون اصغر، دست سقا، رنج های زینبی قیمتی حد هدایت دارد و نذر شماست
بر قدم هایت نظر کن در کدامین لشکری با ولایت همرهی یا قسمتش قهر شماست؟
بی تعارف بی ولایت یا حسین گفتن جفاست مسلِم مهدی خود بشناس هم عصر شماست
موضوعات مرتبط: اشعار مهدوی ، ،
برچسبها: